Utopia

Aman Learns A Lesson:

Aman was a good and obedient boy. His parents loved him very much. But Aman had one bad habit. He ate a lot of sweets and chocolates. His mother always told him, "Aman, don't eat so many sweets. You will get toothaches."

His mother used to keep all the sweets in a glass jar. It had a narrow mouth and a tight lid on it.

One day when his mother went to the market, Aman saw that his father was asleep. So he tiptoed to the kitchen and got the sweet jar. With great effort, he opened the tight lid and put his hand in the narrow mouth. Arnan picked a fist full of sweets. But when he tried to pull his hand out, it got stuck in the jar.

Aman father was awake and watching. He said to Aman, "You have picked up too many sweets in your fist. It's more than your little hand can keep. Your fist cannot come out of the jar. Let go of the sweets and pick only one sweet in your two fingers and you can pull your hand out easily. Always take as much as you can handle."

Aman pulled out his hand from the jar easily and thus learnt a lesson.

ترجمه: پریسا مروتی

امان درس جدیدی یاد میگیرد

امان یک پسر خوب و فرمانبردار بود. پدر و مادرش او را خیلی دوست داشتند. اما امان یک عادت خیلی بد داشت. او شیرینی و شکلات بسیار زیادی میخورد. مادرش همیشه به او میگفت: امان! زیاد شیرینی نخور. دنداندرد میگیری!

مادر امان عادت داشت که همه ی شیرینی ها را در یک ظرف شیشه ای قرار دهد. این ظرف شیشه ای دهانه ی باریکی داشت و درب محکمی روی آن بود.

روزی وقتی مادر امان به بازار رفت، امان دید که پدرش در خواب است. بنابراین او با نوک پنجه پا به سمت آشپزخانه رفت و ظرف شیشه ای شیرین را بدست آورد. با تلاش بسیار زیاد درب محکم را باز کرد و دستش را در دهانه تنگ فرو برد. امان مشت پری از شیرینی پر کرد. اما وقتی میخواست دستش را در بیاورد، دستش در ظرف گیر کرده بود.

پدر امان بیدار بود و داشت نگاه میکرد. او به امان گفت: تو شیرینی زیادی در مشت خود جمع کرده ای. بیشتر از آن چیزی است که دست کوچکت میتواند نگه دارد. مشتت نمیتواند از ظرف بیرون بیاید. بیخیال شیرینی ها بشو و تنها یک شیرینی را با دو انگشتت بگیر و با اینکار میتوانی که به راحتی دستت را از ظرف بیرون بیاوری. همیشه به همان اندازه ای بردار که بتوانی مدیریت کنی.

امان به سادگی دستش را از ظرف شیشه ای بیرون آورد و درس جدیدی آموخت.